گشاده رو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گشاده رو. [گ ُ دَ / دِ] ص مرکب) روباز مقابل روبسته. چهره ٔ روپوش نگرفته. بی حجاب:
خوبرویان گشاده رو باشند
تو که روبسته ای مگر زشتی ؟
سعدی.
اما در خلوت با خاصان گشاده رو و خوشخو آمیزگار اولیتر. (گلستان). || خوشگل. مقبول. زیبا:
زآن روی که بس گشاده روی است
مویم چو زبان، زبان چو موی است.
نظامی.
فرهنگ عمید
[مجاز] خوشرو، خندان،
[مقابلِ روبسته] [قدیمی] بیحجاب،
حل جدول
هیراد
هیراد
مترادف و متضاد زبان فارسی
بانشاط، بشاش، تازهرو، خندان، خوشخلق، خوشرو،
(متضاد) بدخو، گرفته
فرهنگ فارسی هوشیار
آنکه چهره اش باز باشد بی حجاب مقابل رو بسته، زیبا جمیل.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.